شروع کن!
یادمه اولین روزی که داشتم نحوه استارت زدن رو توی شنا تمرین میکردم...
یه روز کامل...فقط داشتم سعی میکردم درست استارت بزنم...
پاهام خم نشه! توی یه مسیر صاف شیرجه بزنم...چطوری خودم رو برسونم به سطح آب و بعد از همه اینا با تمام قدرت بکنم و برم جلو...دقیقا مثل استارت زدن توی دو...
آخر تمرین، وقتی همه رفتن پا شدم رفتم رو تخته پرش استخرمون که یه متر از سطح آب استخر فاصله داشت...
دقیقا یادمه 30 دقیقه با خودم درگیر بودم...بپرم؟نپرم؟! می نشستم روی دایو...پا می شدم..سعی می کردم بپرم..لحظه آخر می ترسیدم و نمی پریدم!(ترس از ارتفاع داشتم!)
آخرش بعد از نیم ساعت کلنجار رفتن...وایسادم..حالت استارت زدن گرفتم...چشامو بستم و یه نفس عمیق..
چشامو که باز کرده بودم رسیده بودم لبه استخر!
خوشحال بودم، بالاخره تونسته بودم...
بعد از پرش طبق چیزایی که یاد گرفته بودم با تمام قدرت و سرعت شنا کرده بودم!
این شد اولین تجربه ای که به ترسم غلبه کردم و یادم موند!
از اون به بعد هروقت ترسی میاد سراغم...چشامو می بندم، یه نفس عمیق، استارتش رو میزنم!
برای شروع برنامه نویسی!برای پروژه هایی که انجام دادم!اولین پروژه ای که گرفتم!
استعفا دادن از اولین کارم! و ... و ... و ...
الانم چند روزه یک پروژه خیلی بزرگ بهم پیشنهاد دادن و احتمالا بین 6 ماه تا 2 3 سال طول بکشه تمام شدنش!
دو روز اول که کامل توضیح داده بودن برام قضیه رو از استرس نمیتونستم یجا بشینم...ولی قبولش کردم.
مسئولیت سنگینیه...معلوم نیست تهش هم چی میشه...ولی زدم تو دل قضیه..
گاهی اوقات باید فکر کردن، یادگرفتن، ویدئو آموزشی دیدن و هرکار دیگه ای رو بس کنی و بشینی کاری که همیشه ازش ترس داشتی رو شروع کنی.. کم کم ترسش میریزه و تنها چیزی که برات مونده اینه که دیگه ترسی از اون قضیه نداری!
خیلی هاتون شاید بگید سنم جوری نیست بتونم برنامه نویسی رو شروع کنم، یا شاید بگید از کجا شروع کنم؟ چه سیستمی نیازه برای شروع کردنش؟ چه زبانی؟ چه استادی؟ و ...
یکار کن! بعد از خوندن این پست...برو شروع کن..از هرجا که فکر میکنی!با هر سیستمی که داری! به هیچ چیزی فکر نکن!
قول میدم پشیمون نمیشی!😉
0 دیدگاه
Add a comment